نامه ای به امضای "جمعی از کارگران ایران خودرو" خطاب به کنفرانس سراسری کارگران اتومبیل سازی آلمان منتشر شده است. در این نامه مضامینی وجود دارد که هر نیمه آشنا به ادبیات مارکسیستی و دستکم جدلهای سه دهه گذشته چپ ایران را یاد بقایای مائویسم، پوپولیسم و آرزوهای بر باد رفته لیبرالیسم چپ می اندازد. بسیاری اوقات دنده عقب گرفتن و باز کردن مجدد بحث یا بحثهائی که قریب سه دهه پیش صورت گرفته و بفرجام رسیده سخت است. چون آن عقاید غیر کارگری و غیر سوسیالیستی که پرچم سیاسی و وجه معرفه جریانهای معینی بودند روز خودش در تقابل با انتقاد مارکسیستی شکست خوردند. حتی بسیاری از کسانی که به لطف همین نقدهای مارکسیستی از آن عقاید مهجور ناسیونالیستی کنده شدند دیگر سالهاست این فرمولبندیها را بکار نمیبرند. ولی به هر حال، بویژه آنجا که بنام "کارگر" یا توسط کارگر دیدگاههای ورشکسته ناسیونالیستی تکرار میشود، باید اشاره گونه هم شده به ماهیت غیر کارگری این دیدگاهها پرداخت و بر حقانیت نقدهای مارکسیستی تاکید کرد. در حاشیه این نکته هم مهم است که اینجا و آنجا شاهد تلاش بی حاصلی هستیم که تاریخ واقعی را تحریف و وارونه کنند و همزمان عقاید ضد کارگری را با روکشهای جدیدی به بازار بیاورند.
اهمیت این نامه و نقد آن در این نیست که صادر کنندگانش تاثیر ویژه ای بر حرکت و تفکر کارگران ایران خودرو دارند. دقیقا برعکس، اهمیت در اینست که این نامه بنام کارگران ایران خودرو دارد عرضه میشود. حقیقت اما اینست که متاسفانه این "جمعی از کارگران ایران خودرو" حتی نمیداند در این مجتمع صنعتی با سی هزار کارگر و انواع شعب و خطوط تولید و مراکز جانبی چه خبر است! اینکه در محافل سکتاریست و ضد تحزب کمونیستی تلاش میشود این جمع را معادل "کارگران ایران خودرو" قلمداد کنند، و یا عین اخبار اعتراض و مبارزات ایران خودرویها را که توسط حزب ما مرتبا منتشر شده عامدانه و بارها در سایت ها با حذف نام و منبع خبر و "به نقل" از این "جمع" منتشر کنند، خود موضوعی دیگر است. این رفتارها علیرغم هر ادعای این طیف متلون رفرمیست نسبت به همدیگر، تنها بیانگر ائتلاف اعلام نشده ای علیه یک رگه کمونیستی کارگری مشخص است. اما این مخالفت و تقابل نیز جدید نیست و موضوع بحث این یادداشت نیست. نکته اینست که آنها که دستی در کار دارند بدقت ریاضی طول و عرض و میزان تاثیر و عدم تاثیر و نفوذ کلام این "جمع" را در مجموعه تحرکات کارگران ایران خودرو خوب میشناسند. با اینحال میشود آنها را و بویژه سیاست شان را معادل "کارگران ایران خودرو" فرض کرد و با همین عنوان مخاطب شان قرار دارد و عده ای از دنیا بیخبر و مدعی "حزب" و "جمع" و "فعال کارگری" و تعدادی مسئول سایت های مختلف که وجه اشتراک شان ضدیت با کمونیسم منصور حکمت است را بازی داد و سر کار گذاشت!
"انترناسیونالیسم" صنفی
همبستگی کارگری با انترناسیونالیسم کارگری تفاوت زیادی دارد. همبستگی کارگری در ادبیات تریدیونیستی و اتحادیه ای در بهترین و چپ ترین حالت آن با شعار "همبستگی کارگری مرز نمیشناسد" بیان میشود. در عمل سیاسی این نوع همبستگی در چهارچوب حقوق برسمیت شناخته شده کار در سطح جهانی است که همه اتحادیه های کارگری آنرا قبول دارند و جزو اصول اولیه آنهاست. اگر به آنها مراجعه کنید و از وضع کارگران در فلان کشور بگوئید، آنها عمدتا معضلی ندارند که در چهارچوب اصول اتحادیه ها به سران فلان حکومت نامه بدهند و در باره دستگیری و یا سرکوب کارگران اعتراض کنند. راست هایشان تذکر قانونی میدهند و چپ هایشان لحن تندتری بکار میبرند. اما اعتصاب علیه دولت و بورژوازی "خودی" در حمایت از کارگران انقلابی و اعتصابی فلان کشور جزو پلاتفرم آنها نیست و اساسا ناسیونالیسم نهادی در سیستم اتحادیه های کارگری معمولا اجازه چنین اقداماتی را نمیدهد. اگر جائی مثلا در بندرگاهها اعتصاب کنند، و یا حمل وسائل جنگی و یا کالا به یک کشور را متوقف کنند، اینها یا بیرون سنت حاکم اتحادیه ها شکل میگیرد و یا در تقابل جناح های بورژوازی جای خود را پیدا میکند. تحرکات شورائی و عمل مستقیم کارگری کلا در بیرون و چه بسا در تقابل با سنت اتحادیه ای قرار میگیرند.
با علم به تمام این محدودیتها و هر نقدی که امثال من متعلق به سنت شورائی طبقه کارگر به اتحادیه های کارگری دارم، من استفاده از همین درجه همبستگی کارگری را بسیار خوب و لازم میدانم. کمپین عظیم دفاع از کارگران نفت و انواع اقدام های دیگر برای جلب همبستگی کارگری در 15 سال گذشته اگر به جنبش کارگری ایران صرف نرسانده باشد ضرر نرسانده است. اما وقتی دقت میکنید در تمام اینموارد بخشهای مختلف کارگران در کشورهای مختلف از حقوق کارگری که توسط دولتها سرکوب شده دفاع میکنند و یا خواهان رفع محدودیت از فعالین کارگری هستند. در همین چهارچوب نوعی همبستگی وجود دارد که از سطح رایج همبستگی اتحادیه ای عقب تر است و بیشتر رسته ای و صنفی است. مثلا کارگران اتوبوسرانی و یا اتحادیه حمل و نقل یا اتومبیل سازان و غیره از همکاران صنف خودشان دفاع کنند و یا این توقع وجود دارد که آنها اول دفاع کنند! حالا اگر اتحادیه اتومبیل سازان در "کشور خودش" در ائتلاف با سرمایه داران پدر کارگران در آلمان را درآورده، این چه توقع بیجائی است که چون همکاراند حتما از کارگران فیات در فرانسه یا کارگران ایران خودرو حمایت کنند؟ این قابل درک است که یک اتحادیه معین عضو مجمع وسیع تر جهانی اش شود و از این طریق خود را به شبکه وسیع تری از اتحادیه ها وصل کند و مجرائی برای حمایت پیدا کند. اما این توقع که عرق صنفی منجر به حمایت کارگری میشود توقعی نابجا و حتی بسیار عقب تر از نرمهای همبستگی کارگری مرسوم میان جنبش اتحادیه ای است.
این تلقی در قلمرو کشوری هم نتایج خودش را دارد. اگر قرار باشد مثلا نانواها از نانواها، قند و شکریها از قند و شکریها، نفتی ها از نفتی ها، و ماشین سازان از ماشین سازان حمایت کنند، ما مشکلات بسیار جدی در راه اتحاد و تشکل طبقه مان داریم. ما میتوانیم و باید از هر فرصت و منفذ در خدمت اهداف اصولی و پیشبرد مبارزه کارگری استفاده کنیم. در این تردیدی نیست. اما مطلقا نباید فراموش کنیم که گرایش صنفی و رسته ای مبارزه طبقه کارگر را محدود و مشروط میکند: در یک کارحانه معین بصورت بخشهای مختلف فنی و ساده و غیره – در یک کشور معین بصورت کارگران یک رشته مشخص- و در سطح جهانی بصورت کارگران صنایع مشابه. این صنفیگری که اساس و فرض آن قبول تقسیم کار رایج در شاخه های مختلف اقتصاد اعم از تولید و خدمات است، و هر روز بعنوان "هویت" توسط طبقه حاکم بازتولید میشود، نمیتواند نقطه عزیمت سیاست طبقه کارگر و گرایش کمونیستی و سوسیالیستی طبقه باشد. ای کاش "جمعی از کارگران ایران خودرو" از همان سطح تلاشهای تاکنونی فعالین کارگری در ایران و خارج عقب تر نمیرفت.
من کارگرم اما نه در سرمایه داری
"جمعی از کارگران ایران خودرو" در نامه شان خطاب به کنفرانس اتومیبل سازان آلمان نوشته اند:
"ساختار مریض گونه صنعت که فقط با رانت خواری می چرخد ونقش سیاست در آن رل مهمی را بازی می کند باعث این مشکلات است. صنعت ایران نه سرمایه داری است نه از قانون سرمایه داری پیروی می کند و نه دولتی است که از قانون دولت بهره مند باشد"!
این دو جمله ناقابل جوهره دیدگاه مشترک کلیه گرایشات ناسیونالیستی، پوپولیستی و لیبرال چپ است که علیرغم تفاوتهایشان به شکل عجیبی درهم تنیده و بیان شده است. میدانم بحث "رانت خواری" و لفت و لیس "آقا زاده ها" مضمون انتقاد آبکی از سرمایه داری ایران است که بویژه با جنگ جناح ها و ادبیات توده ایستی به زبان و نقد تعدادی چپ نما بدل شده است و ظاهرا این جمع هم جان سالم بدر نبرده است. من از این "جمع" میپرسم سرمایه داری ای در دنیا میشناسید که از مسئله "رانت خواری" مبرا باشد؟ اصولا پرداخت ارقام نجومی به بانکها و سرمایه داران توسط دولت ها و انواع تسهیلاتی که دولتهای سرمایه داری در اختیار کارفرماها در اشکال مختلف – و نه فقط اعتبارات – قرار میدهند را چگونه توضیح میدهید؟ آیا شما از سرمایه داری بدون رانت خواری دفاع میکنید و الگوئی حی و حاضر برای آن دارید؟
سوال مهمتر اینست که رابطه سیاست و اقتصاد در کشوری مانند ایران را چگونه توضیح میدهید؟ آیا سیاست و نقش آن در اقتصاد امری کمی است یا اصولا رابطه ای ارگانیک دارد؟ این بحث شما با بحث عدم دخالت دولت در اقتصاد و محور بودن رقابت و بازار در چگونگی رشد اقتصادی و رقابت سرمایه ها و همینطور تز "دولت کوچک و کم هزینه" راست افراطی چه مرز مشخصی دارد؟ نظم سرمایه داری و یا اقتصاد مد نظر شما که سیاست در آن "رل مهمی" نداشته باشد چه مشخصاتی دارد و مهمتر چه نفعی به حال طبقه کارگر و مزدبگیران دارد؟ سرمایه آدم کم ندارد که از منافعش دفاع کند و سر کارگران را شیره بمالد، شما چرا به موکل سرمایه تبدیل شده اید؟
میگوئید "صنعت ایران نه سرمایه داری است نه از قانون سرمایه داری پیروی می کند"! از نظر شما مناسبات اقتصادی مسلط در ایران چیست؟ نیمه فئودال نیمه مستعمره؟ کشوری با مناسبات پیشا سرمایه داری؟ آیا در این مناسبات "کارگر" بودن شما اتفاقی و استثنائی بر قاعده است؟ آیا شما در قبال کار مزد میگیرید یا گندم و نان و سرشیر و پشم؟ آیا میشود کارگر بود و مزد گرفت اما در کره دیگری که در آن سرمایه داری نیست خودتان را توضیح دهید؟ آیا این دیدگاهها شما را در کنار عقاید عهد عتیقی ناسیونالیسم چپ و پوپولیسم و حتی عقاید توده ایستی "راه رشد غیر سرمایه داری" قرار نمیدهد؟ میشود توضیح دهید که سرمایه داری چیست و بقول خودتان "صنعت سرمایه داری" کدامست؟ فکر نمیکنید که حتی یک کارگر در همان ایران خودرو که این حرفها بگوشش بخورد از تعجب و صرفا با مشاهده ساده زندگی واقعی اش و دیدن تفاوتهای طبقاتی از این حرف شما دو شاخ گنده در می آورد؟ و اگر همه استدلال شما را قبول کنیم، علی القاعده باید شما برای رشد سرمایه داری ایران به یک سرمایه داری "واقعی" تلاش کنید؟
راستی از نظر شما "دولتی که از قانون دولت بهره مند باشد" یعنی چه؟ آیا کسی مانع دولت احمدی نژاد است از قانون دولتش که بنفع اوباش سرمایه دار اسلامی تصویب میکند بهره مند باشد؟ اینرا میدانم که عده ای از چپهای دو خردادی و جناحهائی از حکومت میگویند که دولت کنونی که نماینده سرمایه داران است باید به دولت سرمایه داران تبدیل شود. آیا منظور شما اینست؟ مستقل از اینکه شما چه استنباطی از این جمله بدست میدهید، مگر شما وکیل دولت و سرمایه داران و دولتشان هستید که در مورد بهرمندی و عدم بهره مندی سرمایه داران و دولت شان از قانون ضد کارگری حرف میزنید؟ به ما چه ربطی دارد که دولت سرمایه، هر نوعش، از کدام قانون ضد کارگری در خدمت تلمبار سرمایه بهرمند میشود؟ مگر وظیفه و امر طبقه ما این نیست که این دولت را – هرچه که هست – واژگون کند؟
دوست عزیز نویسنده نامه! شمائی که هنوز خودت را بعنوان کارگر در یک سیستم مبتنی به فروش نیروی کار و مزدبگیری برسمیت نمیشناسی، شمائی که بجای تلاش برای اتحاد کارگران علیه دولت مرتجع سرمایه داران اسلامی در موضع وکالت و کمبودهای دولت سرمایه ظاهر میشوید، شمائی که این تصویر نازل را از کارگر یکی از مهمترین مراکز صنعتی ایران به کارگر آلمانی میدهید، تصورتان اینست که همان کارگران آلمان در این کنفرانس راجع به شما چه بگویند و چگونه فکر کنند؟ واقعا فکر کرده اید که چرا کارگر ایران خودرو حول شما جمع نمیشود و یا شما نمیتوانید مبشر اتحاد کارگران ایران خودرو علیه سرمایه داران این قصابخانه باشید؟ این را لازم است شما و نوع شما بدانید که کارگران پیشرو و کمونیست و سوسیالیست در ایران خودرو، ذره ای از این دیدگاهها را راجع به خود و حتی کارگران کوچکترین کارگاهها که با مناسبات بردگی مطلق اداره میشوند ندارند. این دیدگاهها اساسا متعلق به طبقه کارگر نیست بلکه انعکاس نفوذ دیدگاههای جنبشهای بورژوائی در میان کارگران است و در سطح هر چند محدود هم لطمات خود را به امر اتحاد و تشکل کارگران میزند.
روح سرگردان بورژوازی صنعتی
مشغله شما در این نامه بجز خواستهای برحق آن که در تناقض عمیق با دیدگاههایتان قرار دارد، تصویر دیر آشنای ناسیونالیستی است که آرزوی صنعتی شدن ایران و "سری در میان سرها در آوردن" و استقلال اقتصادی را در سر میپروراند. این افق البته در سیاست ایران قدیمی است. زمانی جبهه ملی پرچمدار آن بود. زمانی ناسیونال رفرمیسم حزب توده در قالب جدیدی آنرا بازسازی کرد. با شکست و دگردیسی سنت جبهه ملی و حزب توده، گرایشات چپ خلقی و ناسیونالیسم چپ این پرچم را بدوش کشیدند و برای صنعتی شدن ایران و استقلال اقتصادی و رفع "وابستگی به امپریالیسم" و "ناموزنی سرمایه داری" و "تقابل با صنایع مونتاژ" اسلحه بدست گرفتند. گلایه شما مبنی بر اینکه "وضعیت خودرو سازی در کشور ما یک صنعت وابسته به کشورهای بزرگ جهان سرمایه داری و خودروسازان بزرگ جهانی است. کار ما فقط مونتاژکاری است. کشورهای اروپایی بازارهای کشورهای در حال توسعه را بین خود تقسیم کرده اند، بازار خودروایران را به فرانسه (پژو و رنو) داده اند علاوه بر فرانسه کشورهای دیگر مثل کره با (کیا موتور پراید) مالزی با (پروتون) ژاپن، ایتالیا، ترکیه، روسیه، برزیل وچین در بازاز خودرو ایران حضوردارند" و ... بروز غلیظ این تمایلات ناسیونالیستی است که مدتها بود میان کارگران و جریانات چپ بی اعتبار شده بود. واقعیت اینست که این روح سرگردان بورژوازی صنعتی است که در کالبد "جمعی از کارگران ایران خودرو" حلول کرده است تا افق بورژوازی ناسیونالیست را بجای افق کمونیستی بگذارد و کارگر را به اسارت بورژوازی در بیارود. اگر شما خودتان را جای کارگر این کشورها بگذارید در قبال چنین اظهاراتی چه میگوئید؟ مگر کارگران این کشورها نان من و شما را خورده اند؟ مگر ما با نظامی روبرو هستیم که کارگر در هر کشوری برای نیازهای همان کشور تولید کند؟ این سرمایه داری جهانی است که تقسیم کاری دارد و در این تقسیم کار جهانی مواد اولیه و قطعات و تکنولوژی تولید و توزیع و بازار فروش همان اتومبیل و میلیونها کالای دیگر توسط کارگران در گوشه گوشه دنیا صورت میگیرد. محصولات "مونتاژ" همان ایران خودرو دستکم در بازار چندین کشور بفروش میرسد. لابد کارگران این کشورها باید همین گلایه ها را از شرکت ایران خودرو و سایپا و غیره داشته باشند! این عقاید بیش از حد از واقعیات اجتماعی عقب است.
من به این "جمع" و نویسنده این نامه توصیه میکنم رساله "اسطوره بورژوازی ملی و مترقی" منصور حکمت را که سی سال پیش در پاسخ به این نوع دیدگاهها نوشته شده است مطالعه کنند. مباحث متعدد در نقد پوپولیسم و ناسیونالیسم و تحلیل سرمایه داری ایران را مطالعه کنند تا اگر معضل معرفتی است رفع شود. اما اگر این اظهارات تمایلات و حرف دل "جمعی از کارگران ایران خودرو" است، دیگر نه از این آثار و نه از کاپیتال مارکس هم کاری ساخته نیست. "استقلال اقتصادی" در دنیای امروز درست مانند "منافع ملی" از پوچ ترین مفاهیمی است که میتوان پیدا کرد. دیدگاههای عنوان شده در نامه شما در تناقض مهلک با زندگی واقعی هر کارگری است. این دیدگاهها حتی در تناقض با موقعیت هر کارگر غیر صنعتی است که ناچار است برای زنده ماندن کارش و خلاقیتش را هر روز بفروشد و در قبال آن مزد بگیرد. کارگر باید بدوا استقلال فکری و سیاسی و منافع متمایز طبقاتی خود را بشناسد، درک روشنی از تضاد منافع خود با طبقه سرمایه دار و دولت و حکومت سرمایه داران داشته باشد، و خود را علیه کل این پدیده متشکل کند و سازمان دهد. تنها با این نقطه شروع است که کارگر بعنوان یک طبقه میتواند افق تغییر وضع موجود را پیش روی خود بگذارد و بعنوان یک طبقه متمایز با راه حل متمایز بعنوان رهبر آزادی جامعه بمیدان بیاید. *